خودم را دار می زنم

پاهایم را از هم وا کردم از اندرونم بیرون خزیدند
زیبا بودند
شایدحتی صدای عشقبازی بودند وقتی لبهاشان به خنده وا می شد
وقتی انگشتم را روی لبهاشان یا روی چال گونه هاشان می مالیدم
شاید نسیم را روی سینه ام می کشاندند۰۰حتی وقتی که قد کشیدند
و از شانه های من بالاتر جستند شاید صدای عشقبازی بودند و
بوی یاس می دادند که من هوای بازی حتی هوای عشقبازی نداشتمچشم هاشان هنوز به خوابم می آید و دست هاشان که گرم و کوچک
بود و از دیواره های خون آلود تن می کشید توی دست های من
قلبم کنار بالششان بود اما باد می آمد باد تکه تکه می برد

بند ها را بر می چینند
طناب را باز می کنند
دستها را از گلویم بر می دارند
حالا خودم خودم را دار می زنم
باد می کنم جسدم را و بوی مرده می گیرم
از اینهمه صورت که مثل صورتک می خندد یکی نمی گوید درخت یا
اینکه از درخت آویزان ست هیبت هولناکی دارد
حالا خودم خودم را چال می کنم
از آسمان نبارید و از زمین نرُست و بوی گنگی از باد نیامد و
هیچکس از هیچکجا بر نخاست بگوید عشق یعنی چی

خنده می پَرد
روی زخم هایم می خوابم
چشم نگاه مضطربی دارد
نام من هی تکه تکه می شود

پاهایم را از هم وا کردم از اندرونم بیرون خزیدند
بوی عشق می دادند با دستهای کوچکشان که ناخنهای تیزش را
به دیواره های خون آلود اندرونم بند کرده

ترجمه ی فارسی به انگلیسی را بخوانید

Read the Persian to English translation