گل نرگس
دلدار من
گل نرگسی به دهان دارد
که با خود از زندان های ایران آورده است۰
گل نرگسی به دهان دارد
که با خود از زندان های ایران آورده است۰
می دانم که از پس میله ها
شبها می توان در چهره ی ماه
نقش گلی را دید
و صبح ها در آبی آسمان
صدای بال دُرنای مهاجر را شنید۰
می دانم که در پس پلک ها
و قاب مشت ها
و فاصله ی میان دو تیربار
و سپیدی نامه های آخرین
و پیام تک ضربه ها بر دیوار
و گوشه های تر غم
و درزهای برهنه ی شادی
و حفره های خالی درد
و تاریک روشنای امید
و قله های پنهان غرور
می توان
آری، می توان
بهار را پنهان کرد
با این همه در شِگِفتم
که در آن بند تاریک
چگونه می توان گل نرگسی پرورد
که لکه های خون
سپیدی آن را نپوشانده باشد
ترجمه ی فارسی به انگلیسی را بخوانید
Read the Persian to English translation